داستان کوتاه زنجیر عشق
یک روز بعد از ظهر وقتی اسمیت داشت از کار برمی گشت خانه، سر راه...
داستان تخته سنگ
در زمان های گذشته، پادشاهی تخته سنگی را در وسط جاده قرار داد و برای...
داستان تحول خانمی از شهر نور در کلاس تیسفون
در سال 1397 یک خانم میانسال به توصیهی یک از دوستانشان در کلاس سخنوری موسسه...
پسرک وحشی آویرن
در 9 ژانویه سال 1800 میلادی موجود عجیبی از جنگل نزدیک روستای سن سرن در...
داستان زیبا و واقعی مینا و پلنگ در دهکده کندلوس مازندران
مینا سر و صدا و شیون و زاری در کندلوس به راه انداخت که همه...
داستان عجیبترین سخنرانی در موسسه سخنوری تیسفون
فکر کنم سال ۹۷ بود که یکی از دانشجویان کلاس سخنوری من به نام خانم...
پدر من
داستان، پدر من: به گمانم من فرزند محبوب او بودم. احتمالا خواهرها و برادرهایم نیز...
بهترين دوران زندگی من
پانزدهم ژوئن بود و من تا دو روز ديگر وارد سی سالگی می شدم. وارد...