آی تنهایی
21 آذر 1400
ارسال شده توسط مدیریت
116 بازدید
آی تنهایی
نگرانم،
نگرانم که از آن کوچه بیمرگی من درگذری
و به سان ملک مرگ قدیم
کوبه خانه من را بزنی
به خیال ترک شادی تنهایی من
آی تنهایی
تک چناریست در خانه من خشکیده
مونس و همدم من
همه جان و تنم
یار دیرین و قدیم
شایدم خالق این ذهن پریشان خاطر.
آی تنهایی
تک چنار از گذر خاطرهها روئیدست،
شیشه جان من است.
گر از این در سرِ توست
که از او پی فِکنی، قسمت خواهم داد
مشکن شاخه امید کسان،
به همان سان که نیاکان کردند.
شاعر: کارن امانی
درباره مدیریت
کارن امانی، استاد جامعهشناسی، بنیانگذار و مدرس موسسه سخنوری تیسفون، نویسنده، شاعر، سخنران، استاد ارتباطات، کارآفرین حوزه دانشبنیان، مدرس کارآفرینی و کوچ شخصی و سازمانی
نوشته های بیشتر از مدیریتمطالب زیر را حتما مطالعه کنید
نازنین
نازنین آمد و دستی به دل ما زد و رفت پرده ی خلوت این غمکده...
روزی که کمترین سرود بوسه است
روزی ما دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت...
خانه کودکیام گمشده است
خانه کودکیام گم شده است روزگاریست پیاش می گردم خبری نیست کسی نیست نه درختی...
خرد
کنون ای خردمند وصف خرد بدین جایگه گفتن اندرخورد کنون تا چه داری بیار از...
دیدگاهتان را بنویسید