خوشبختی
درود. هر انسانی بر روی زمین به کاری مشغول هست. یکی کشاورز است، یکی خانه دار، یک نفر جوشکار است و دیگری معلم، یکی از ما آتش نشان است و دیگری معلمی در روستای دورافتاده، یکی از ما رئیس جمهور است و دیگری پزشک، جوانی شاید بیکار باشد و دیگری دختری به دنبال آرزوهایش.
بعضی از ما راننده ای هستیم که کارمان جابجایی بار و مسافر است و دیگری احتمالا فروشنده خواروبار.
یکی سرباز و دیگری عکاس، یکی بازیگر و دیگری معمار، یکی رئیس و دیگری کارمند. هر کسی و در هر کجای جهان هستیم کودکی در درونمان داریم که بعضیها که تعدادشان زیاد است به سن بلوغ که میرسند با او قهر می کنند و تنها تعداد کمی از ما با او تا آخر عمر صحبت می کنیم و به حرفهایش گوش می دهند.
می خواهم بگویم در هر شغل و جایگاه و هر سنی که باشیم برای بهتر زندگی کردن و برای زنده نگه داشتن احساس خوشایند زندگی کردن در جهان می توانیم گلدانی بسازیم و به گل و گلدانمان هر روز و هر لحظه لبخند بزنیم،درختی بکاریم و زیر سایه اش بنشینیم، می توانیم پیراهنی و لباسی بدوزیم و از دوختن و پوشیدنش لذت ببریم، می توانیم در کوچه و خیابان دوچرخه سواری کنیم و بخندیم حتی اگر 60 ساله باشیم، در اوج گرفتاری می توانیم با خانواده و دوستانمان در همان نزدیکی به مسافرت کوتاهی برویم و دل خودمان ودیگران را شاد کنیم، برویم به ساحل دریا ودر کنار کودکان بادبادک هوا کنیم، برویم و با ابتدایی ترین وسایل قایقی بسیازیم و بگویم ما ساختیم، بچه گربه یا بزغاله ای را بزرگ کنیم که همیشه آرزویش را داشتیم، در خیابان راه برویم و بستنی بخوریم، ترانهای گوش کنیم و برای دوستانمان بخوانیم، فیلمی ببینیم و با داستانش بخندیم و گریه کنیم.
زن باشیم یا مرد،روزهایی از هفته را آشپزی کنیم و با عشق غذا بپزیم. بنشینیم و برای عزیزانمان کتابی بخوانیم، داستانی بنویسیم و شعری بسرائیم. در هر سن و شغلی و وضعیت، می توانیم رویا بسازیم و برایش تلاش کنیم، خواب جایی را ببینیم که دوستش داریم، شباهنگاهان بنشینیم و مثل ایام کودکی چشمک زدن ستاره ها را ببینیم و خوش باشیم و یا برای پیرزنی نان بخریم و پای صحبت پیرمردی بنشینیم. در اوج درماندگی برویم و نقاشی کنیم، در کلاس سنتور و گیتار و آواز شرکت کنیم، در هر شهری که باشیم برویم و در کارگاه سفالگری شرکت کنیم و با خاک کیمیا کنیم، دوست عزیزمان را به یک چای دعوت کنیم و شبهای پاییزو بهار و تابستان و زمستان پیاده قدم بزنیم و گل بگوئیم و گل بشنویم.
از همین امروز عصر برویم و مربا بپزیم، دکلمه بخوانیم، پای درد دل کسی بنشینیم و به او یک سبد امید بدهیم و کمک. نیازی نیست تا آدم مشهوری باشیم تا خاطره و زندگینامه بنویسیم، یادتان باشد هر انسانی قهرمان زندگی کسان بسیاری است و همین کافیست برای مرور و نوشتن لحظاتی از زندگیمان که حالا به گذشته و به تاریخ پیوسته است.
هر کجا و در هر شغل و جایگاه و در هر سن که باشیم می توانیم از همین لحظه که این متن را می خوانیم برویم و از طبیعتی که روزهاست خوب نمیبینیمش عکسی به یادگار بیاندازیم، کینه از دل خالی کنیم، برای بهتر شدن تلاش کنیم و از یاد نبریم جهان زودگذر اما سرشار از زیبائیهاست که ما هر چه بزرگتر می شویم دنبال بهانه ای می گردیم که نبینیمش. رازها را ، روزها را بسپاریم به باد، بر خلاف جهت رود شنا کنیم، پای آواز گنجشکی بنیشینیم و به دل شیشه ای عزیزانمان گوش کنیم.
هر که باشیم و نباشیم، لحظه را دریابیم و از جهان لذت ببریم. زندگی زیباست و زیباتر خواهد شد اگر و اگر رویاهای کودکی مان را نکشیم. بدرود
کارن امانی. جمعه 26 شهریور 1395
درباره مدیریت
کارن امانی، استاد جامعهشناسی، بنیانگذار و مدرس موسسه سخنوری تیسفون، نویسنده، شاعر، سخنران، استاد ارتباطات، کارآفرین حوزه دانشبنیان، مدرس کارآفرینی و کوچ شخصی و سازمانی
نوشته های بیشتر از مدیریت
دیدگاهتان را بنویسید