متن سخنرانی نماینده دانشجویان در مراسم فارغالتحصیلی دانشجویان پزشکی دانشگاه تهران
به نام خداوند دانایی و به نام خداوند مهربانی.
درود پرمهر من به شما سروران و حاضرین درجمع
روسا و مدیران محترم دانشگاه علوم پزشکی دانشگاه تهران
اساتید گرانقدر
مادران، پدران و همراهان عزیز
و بویژه فارغ التحصیلان ارجمند.
امیدوارم در این نخستین روز از شهریور زیبا سالم و تندرست باشید.
اجازه می خوام از همه کسانی که به هر نحو در برگزاری این جشن به یادماندنی ما رو همراهی کردند تشکر کنم.
من سارا ساکی هستم . افتخار بزرگی نصیب من شده تا امروز به نمایندگی از 200 دانشجوی دیروز و فارغ التحصیل امروز در نخستین دانشگاه ایران و یکی از مهمترین دانشکده های پزشکی جهان سخنرانی ام را ایراد کنم.
اولین بار در 16 سالگی رویای پزشک شدن به زندگی من وارد شد.( در صورت امکان خاطره مربوط به ایجاد این رویا را کوتاه بیان کنید) احساس خوبی که هیچوقت فراموشش نمی کنم. شمع درون من شعله ور شد و زندگی برای من آنقدر زیبا شد که قابل وصف نیست. خوشحالی امروز من و دوستانم برای پایان یک رویا نیست بلکه برای آغاز یک فصل جدید از ادامه همون رویاست.
حکیم ابن سینا می گوید: هیچ چیز در دنیا اتفاقی نیست
و جشن امروز مصادف شده با نخستین روز از شهریور گرم و زیبا. در ادبیات ایران باستان، شهریور فرشته دادگر و یاور بینوایان و دستگیر مستمندان محسوب می شود. و امروز ما در دامان این فرشته، در کنار بهترین عزیزانمان، یک رویداد بزرگ رو جشن می گیریم.
61320 ساعت در کنار هم طی 7 سال درس خوندیم، یادگرفتیم، شکست خوردیم، موفق شدیم، ترسیدیم، شجاع بودیم، امیدوار شدیم، ناامید شدیم، خندیدم، غصه خوردیم، یادگرفتیم، آموزش دیدیم و در نهایت در نقطه ای قرار گرفتیم که در انتظارش بودیم.
می خواهم به نمایندگی از همه همکلاسی های عزیزم بگویم افتخار بزرگیه که در روز پزشک و روز بزرگداشت حکیم ابوعلی سینا و با ردای این سینا جشن فارغ التحصیلی رو برگزار کنیم. دانشمندی که برای همه ما یک الگو و یک استاد بوده و هست. روز پزشک را به همه اساتید عزیزم و به همه همکلاسی های عزیزم تبریک می گویم.
به قول اپرا وینفری:
“گفتن حقیقت قدرتمندترین ابزاری است که همه ما داریم“
و من با کسب اجازه از اساتید بزرگوارم قصد دارم( می خوام) در مورد دو حقیقت که هیچ وقت نباید فراموش کنیم با شما صحبت کنم:
نخست اینکه همیشه قدردان و سپاسگزار باشیم و هیچ وقت زحمات عزیزانی رو که تا به اینجا رسیدنمان به ما کمک کردند رو فراموش نکنیم. از عمق وجودم و از طرف همه همکلاسی های عزیزم از مادران و پدران ، از مدیران محترم دانشگاه و البته اساتید عزیزی که از عمق وجودشون به ما نه فقط درس طبابت بلکه درس زندگی دادند تشکر می کنم.
دوم اینکه هر انسانی در زندگی رسالتی بر عهده دارد. اما رسالت ما به عنوان یک پزشک چیست؟ به باور من، رسالت یک پزشک در سه کلمه خلاصه خواهد شد. آموختن، برابری و تعهد. من این سه رسالت طبابت را حین تحصیل به عنوان درسهای فراموش نشدنی و در واقع رسالت یک پزشک می دانم. اینکه همواره در حال آموختن باشم تا با جدیدترین یافته ها بتوانم به نحو شایسته به مردم خدمت کنم. اینکه به همه با دیده یکسان و برابر نگاه کنم فارغ از هر جنس، نژاد و اندیشه و آیین و در نهایت همواره متعهد باشم به حفظ تندرستی آحاد جامعه و کمک به بیماران.
پزشکی فقط دانش التیام دردها و زخمها و آلام نیست . گاهی یک پزشک تنها امید یک ناامید پس از خداست. طبیب گاهی همچون ستارهای در آسمان ناامیدی بیمار می درخشد و همین درخششها و طلوع دوبارههاست که سبب شده تا رنجهای این دانش مقدس بر ما هموار شود. شاید شوق کمک به نیازمندان و بیماران باشد که رنج همراه با این دانش و پیشه را بر ما هموار می کند. شاید برای بسیاری از مردم چندین ساعت در اتاق عمل با درد و خستگی مفرط بر بالین بیمار حاضر بودن قابل تصور نباشد اما این بخشی از رویای ماست، بخشی از شوق و تعهد ما برای کمک به جهان است که سبب شده تا گاهی دردها به لذتها تبدیل شوند. یک پزشک گاهی خودش را فدا می کند تا جانی را نجات دهد، یک پزشک گاهی از خودش و از خانوادهاش می گذرد تا همچنان به سوگندی که خورده وفادار بماند. در پزشکی هیچ مرزی نیست. همه برابرند. همه مستحق امداد و یاری از هر جنس، هر نژاد و هر آیین. من به همه اینها افتخار می کنم. و افتخار می کنیم از اینکه در مسیری حرکت خواهیم کرد که پیش از این بزرگانی همچون:
بقراط،ابن سینا،رازی،بختیشوع بزرگ، توفیق موسیوند، علی اصغر خدا دوست، مجید سمیعی ، فرهاد شکوهی، یحیی عدل، محمدقلی شمس، غلامعلی پیمان ، اسماعیل یزدی و بسیاری دیگر از مفاخر پزشکی آن را پیمودند.
آموزگار مهربانی، زرتشت می گوید: “خوشبخت کسی است که در جستجوی خوشبختی دیگران است.”
دوستان، سروران، اساتید ارجمند
دو پند همیشگی پدرم رو هیچوقت فراموش نمیکنم:
نخست اینکه به عنوان یک پزشک اول به فکر مردم باشم و دوم اینکه هیچ وقت در زندگی دست از تلاش برندارم.
هیچ وقت خوبی ها و درسهایی که از خانواده ام، از شما همکلاسیها و اساتید عزیزم آموختم رو فراموش نمی کنم. از پدر و مادر عزیزم، از خواهر عزیزم، از همه اساتید و همکلاسی های عزیزم که به من کمک و حمایت کردند متشکرم. امیدوارم دوستیهایی که اینجا جوانه زد، تا زمانی که خورشید بر ما می تابد( تا زمانی که قلبمان می تپد)، گرما بخش زندگی مان باشد. در آخرین سخنرانی ام به شما قول می دهم هیچوقت شما را فراموش نخواهم کرد. قول بدهیم هیچوقت همدیگر را فراموش نکنیم. سخنرانی ام را با شعر زیبایی از حکیم فردوسی تمام میکنم:
فریدون فرخ فرشته نبود
ز مشک و ز عنبر سرشته نبود.
به داد و دهش یافت آن نیکویی
تو داد و دهش کن، فریدون تویی.
خدا نگهدار
این متن به سفارش سرکار خانم ساکی، توسط کارن امانی جهت سخنرانی در جشن فارغالتحصیلی دانشجویان دانکشده پزشکی دانشگاه تهران نوشته شده است.
درباره مدیریت
کارن امانی، استاد جامعهشناسی، بنیانگذار و مدرس موسسه سخنوری تیسفون، نویسنده، شاعر، سخنران، استاد ارتباطات، کارآفرین حوزه دانشبنیان، مدرس کارآفرینی و کوچ شخصی و سازمانی
نوشته های بیشتر از مدیریت
دیدگاهتان را بنویسید