داستان زنی در جستجوی معنای زندگی
برای سالیان متمادی، اِما بریج واتر(Emma Bridgewater) هیچ تصویری از اینکه چه کاری را میخواهد پیشهی خود سازد نداشت و بشدت به کسانی که حرفه خود را پیدا کرده بودند رشک میورزید. او میگوید:«من در آرزوی داشتن یک حرفه بودم و اینکه بدانم میخواهم چه کاره شوم. از جوانی نسبت به کسانی که میدانستند میخواهند رقاص باله یا ژیمناست یا هر چیز دیگر بشوند، بشدت حسادت میکردم. او دانشگاه را با درجهای در رشته ادبیات انگلیسی رها کرد، اما شغلی در یک شرکت تولیدی لباس بافتنی پیدا کرد که صاحب آن را در یک میهمانی ملاقات کرده بود.
در آنجا بریج واتر سوالات زیادی در مورد نحوه کار پرسید. 18 ماه بعد که آن شرکت را ترک کرد، یقین پیدا کرده بود که فقط باید کار مستقل خود را آغاز کند. یک روز که برای خرید کادوی تولد مادرش در مغازهها به دنبال فنجان و ظرف سس میگشت، وقتی نتوانست آنچه که میخواست را پیدا کند، تصمیم گرفت خودش چند ظرف طراحی کند.
او به خانه پدری خود برگشت تا به کلکسیون ظروف سفالی مادرش نگاهی بیاندازد و فهمید مدلهای مورد پسند او با استفاده از چاپ اسفنجی تزئین شدهاند. یک فن سنتی که با استفاده از اسفنج، طرحهای سادهای را روی ظروف سفالی بکار میبرند. او میگوید:«من به ظروف قدیمی نگاه کردم و فکر کردم این کار ایدهآل من است.» او طرح یک لیوان دستهدار بزرگ، بشقاب و کاسه را روی کاغذ کشید و به یک کوزهگر در شهر ترنت 500 پوند داد تا 100 تکه ظرف لعاب نشده از طرحهای او را بسازد. سپس آنها را با خود به آپارتمانش در لندن برد و شروع به آزمایش کرد. او طرحهایی از خودش خلق و در آنها از اسفنج استفاده میکرد. اما میگوید:«فکر میکنم اگر به مدرسه هنر میرفتم حتما مرا مایوس میکردند یا میگفتند که این امری غیرممکن است اما در عوض در حمام یک سطل آشغال را پر از لعاب کردم و آن را با یک تکه چوب بزرگ هم زدم. پشت سر هم طرحهایی را کشیدم و پاک کردم و دوباره کشیدم زیرا وضع مالیام طوری نبود که بتوانم هیچکدام از کوزهها را دور بیاندازم.»
اِما بریج واتر طراحی ظروف سفالی را قطعیترین راه برای ساخت آینده خود تلقی نمیکرد. او میگوید که خود را در کار کوزهگری ناموفق میدید و هرگز تحت هیچ نوع آموزش رسمی برای طراحی قرار نگرفته است…شرکت او در بازار سفالگران جایگاه منحصر به فردی برای خود باز کرده و در این مسیر به یک شرکت بسیار موفق بدل شده است. (بریج،203:1395)
داستان واقعی و پندآموز او نشان داد که گاهی اوقات باید دقت کنید تا معنای زندگی خودتان را پیدا کنید و گاهی اوقات باید یک ایده را بصورت محدود انجام بدهید تا متوجه شوید که آن میتواند به زندگی شما معنا بدهد یا خیر.
بسیاری از مردم، در سرتاسر جهان، سالهای زیادی از عمرشان همانند یک شکارچی، فقط به سوی هدف نشانه میگیرند بدون اینکه شلیک کنند. تفاوت کمالگراها و عملگراها در اقدام کردن و نترسیدن از تجربه کردن و شکست خوردن است. انجام بدید تا با حسرت زندگی نکنید.
درباره مدیریت
کارن امانی، استاد جامعهشناسی، بنیانگذار و مدرس موسسه سخنوری تیسفون، نویسنده، شاعر، سخنران، استاد ارتباطات، کارآفرین حوزه دانشبنیان، مدرس کارآفرینی و کوچ شخصی و سازمانی
نوشته های بیشتر از مدیریت
دیدگاهتان را بنویسید