راهزنی که زاهد شد
فُضِیل بن عَیّاض (متولد 101 یا ۱۰۵ هجری قمری، درگذشت 187 ) به راهزنی مشغول بود. وی رئیس راهزان بود. عطار نیشاپوری در مورد وی میگوید: خبر رسید که کاروانی بسیار بزرگ در راه است و یاران فضیل پیوسته مسیر کاروان را دنبال میکردند تا در فرصت مناسب به آنها حمله کنند. مردی در کاروان بود که از حملهی راهزنان باخیر شد. از دور که دزدان را دید، کیسه سکههای طلای خود را برداشت و تصمیم گرفت آنها را در جای مناسب پنهان کند.
با خویشتن گفت باید این سکههای طلا را پنهان کنم تا اگر کاروان غارت شد سرمایهام به تاراج نرود. به سمتی دوید تا اینکه یک خیمه دید. وارد خیمه که شد مردی میانسال را دید که چهراهاش شبیه درویشان و زاهدان روزگار بود. به او اطمینان کرد و کیسه سکههای طلا را به عنوان امانت نزد او سپرد. مرد زاهد درون خیمه به او گفت کیسه را در گوشهای از خیمه و زیر پارچهها پنهان کند. مرد با خیال راحت از بابت سکهها به محل کاروان برگشت تا از سرنوشت همراهانش خبردار شود. زمانی که رسید کاروان غارت شده بود و دست و پای همراهانش بسته بود. دست و پای کاروانیان را باز کرد و به یک بهانه به خیمهای مرد زاهد برگشت.
زمانی که وارد چادر شد در کمال تعجب دزدان را دید که مشغول تقسیم غنایم بودند. رنگ از صورتش پرید و نگاهی به مرد زاهد کرد. تازه متوجه شده بود که کیسه طلایش را نزد دزدان به امنت سپرده بود. مرد زاهد که حالا معلوم شد رئیس دزدان است تا مرد را دید به او گفت: همانجا که کیسه را گذاشتی برو و بردار. مرد وارد چادر شد و جلوی صورت ستاسر شگفت زده سایر دزدان، کیسهاش را برداشت و رفت. یاران رییس راهزنان که از این کار رئیسشان تعجب کرده بودند او را سرزنش کردند. فضیل به یاران راهزنش گفت آن مرد به من اعتماد کرد همانطور که من به خدا امیدوارم که توبه من را بپذیرد.
پس از این حادثه او برای همیشه راهزنی را رها کرد و به زهد روی آورد.
درباره مدیریت
کارن امانی، استاد جامعهشناسی، بنیانگذار و مدرس موسسه سخنوری تیسفون، نویسنده، شاعر، سخنران، استاد ارتباطات، کارآفرین حوزه دانشبنیان، مدرس کارآفرینی و کوچ شخصی و سازمانی
نوشته های بیشتر از مدیریت
دیدگاهتان را بنویسید